داده‌نگار همانند
648

*
گردش در آخشی‌آباد
هرچه
"بادا" بادا

دیگه بچه‌های تهِ بومی‌آباد دست‌به‌کار شدن؛

نیاز به درآمد داشتن و باید خودی نشون می‌دادن.
همه آماده بودن؛ زمینه‌ و زیرساخت فراهم، انگیزه بالا، شاداب و جستجوگر،

تنها، یِ چیز کم داشتن
پاسخِ یِ پرسش:
چی‌چی بادا؟
چی باشه که بشه؟
برنامه چیه؟


تا اینکه، آچارزا پاسخشون رو داد
هرچه "بادا" بادا
"بادا" = بومی‌آبادِ دستام آچارزا
دستام = دهکده سینمایی تولیدات انرژی ماهیچه‌ای
561

آچارزا = آ + چهار (عنصر) + زایش
484

بر بستری از چیدمان بومی، آباد از نمایش هنرمندانه‌ی شیوه‌زندگی، دست‌هامون با زورِ بازو، آچارزا می‌نگارند
هرچی درست می‌کردن و تو زندگی‌شون می‌آوردن، دست‌ساز بود
هر نگاره‌ای که روی پارچه پرده و رومیزی و پیراهن؛ رو بشقاب و کاسه و کوزه، رو در و دیوار، می‌آوردن، آچارزا بود
یعنی می‌شد با نگاه به چیدمان خونه و پوشاکِ این و اون، درباره دسته‌بندی و خِردورزی آچاری گفتگو کرد.

این بازارشون بود، این خونه زندگی‌شون بود، این یادگیری‌شون بود
باید می‌بودی و میدیدی، دستفروشی که بازاریابی‌اش، پرده‌خوانی خردورزی بود


ی نمایش، به گستردگی شیوه‌ی زندگی

با این داستان:
بچه‌های ته‌ِ بومی آباد، می‌خوان برای نخستین بار، نه برای یک تَن، که برای یک پندار، پیگیر دانش‌نامه (مدرک دکتری) بشن:
ما همه پیگیریم و یاری می‌دهیم
که به خودِ آچارزا دکترا بدهید
ما آن را زندگی هم می‌کنیم
پدیدارشناسانه می‌آزماییم و جستارش می‌نگاریم
636

هر کی با وَزن بیشتری تو این راه تلاش کنه
در این دانش‌نامه که به نام آچارزا خواهد بود، جایگاه پررنگ‌تری از خودش نشون می‌ده.


"بادا" باد می‌گوید:
ما شتابی نداریم که آچارزا دانش‌نامه دکتری بگیرد
این روندِ نمایشِ ماست که جانانه زندگی‌اش می‌کنیم



داده‌نگار همخوان
270 / 274 411 561 / 570 / 607 / 632 / 634 637 / 648