درآمد:
دیرزمانی است که میخواستهام ویژگیهای آچارعنصرا را در همین چهارچوب چاربخشی بیاورم
د:تا اینکه چند روز پیش دکتر مهران آذران، استاد و راهنمای من در پیشبرد آچارعنصرا، این پیامها را برایم نوشتند
دکتر مهران آذران:
الف میتپد، یپش و پس، زیر و بَر
که یک، سه شود، در تپشهایمان
(درباره دادهنگار 111 و 333(
این شعر زیبا، مرا به دنیای عرفان برد
*
تجربه کننده، جریان تجربه و موضوع تجربه
همه با هم و در وحدت میباشند.
وقتی که موجی ایجاد میشود، این سه از هم جدا شده و به سه کیفیت جداگانهای چون
تجربه کننده، جریان تجربه و موضوع تجربه
تبدیل میگردند یا به عبارتی وحدت تبدیل به کثرت میشود
*
كاربرد مديريتي آن مثلا در پروژهها ميشود:
تجربه: كننده مدير پروژه
جریان تجربه: فرایند مدیریت پروژه
موضوع تجربه: نتیجه یا محصول پروژه
*
وقتی این سه به وحدت برسند
میشود:
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
*
و نتیجه این پروژهها که در سایه عرفان تولید شده باشد
نور علی نور میشود
یعنی با نتیجه پروژه یکی شدن
*
این پیامها که بخشی از آن را آوردهام، بار دیگر مرا بر آن داشت که در روند تهیه گزارش یا نوشتار بررسی و شناساندن آچارعنصرا از دستهبندی خودش بهره بگیرم
تا به یکپارچگی نزدیک شوم
***
درباره دادهنگار
خاک:
ساختار
چلیپاوار: دارای چارچوب چیدمانی هندسی، مانند گرهچینی، بر پایهی چلیپا یا چهاربخشی؛
که چهارگوش در نمادشناسی، نشان از بنیاد، پایه و بن دارد
همان پایههای تهرنگ یا شالودهی چهارسو، چهارتاقی و چهارایوانی و چهارصفه
برداروار: اینکه با دو واژهی روبروی هم، در دو سر بردار، آن را در نمودار میآوریم و در اندیشه میپروریم
و میانه آن را کانون همترازی میشناسیم
اینگونه نگاه طیفی فراهم میکنیم
و هرگاه دو بردار را چلیپاوار از میانه بر هم مینشانیم، مختصات پدید میآوریم
خوشهوار: گسترش و افزایش شمار، به شیوهی خوشهخوشه یا خوشهسار که نشان از بازچینی ریز و درشت همانندها را دارد
هر دانه از خوشه، درون خودش، خوشه دیگری از همان دانهها دارد
به آن برخال یا فرکتال میگویند
سازوار: همان ارگانیک است، نمایش نموداری درهمتنیده که از چانِ آفرینش رخ یافته یا گردشِ جان نمودار میسازد
مانند نگاره یا نمود تندیسوار جانافشان که به آن چنبره یا توروس میگویند
آب:
جستار
نابگذار: در هر زمینهای، نابترین و پایهایترین پدیدهها و بندارهها را در بنِ دستهبندی میجوییم
چکیدهوار: دستِ آخر، هرچه به کانون نزدیک میشویم، به چکیدهترین شمار گوناگونی میرسیم
همین چکیده است که آن را با هم میآمیزیم و بازچینی میکنیم تا گوناگونی و فراوانی پرشمار را در گسترش فراهم کنیم
پس آنچه نیاز است بشناسیم و در یاد نگه داریم، بسیار کم شمار است
دربر آر: بسیاری از دسته بندی های آشنا و شناخته شده و پرکاربرد یا پیشتر بررسی شده را میتوانیم در بر بستر آچارعنصرا جای بچینیم
پاسخدار: میتوانیم از این ساختار اندیشه برای یافتن برخی پاسخها یا رازها و جاهای خالی در دستهبندیها بهره بگیریم
یا برای نمونه، دانهی چهارمی به برخی دسته بندیهای سه گانه پیشینه دار بیافزاییم و بهرهای تازه از آن بگیریم
کم و بیش همانگونه که با جدول مندلیف، توانستند جای چند عنصر شناخته نشده را پیشبینی کنند
آتش:
بازار
کالاکار: پیشههایی هستند که با کالا سر و کار دارند و ما میتوانیم، آنها را بر پایه آچارعنصرا فراهم کنیم
مانند کالاهای فرهنگی و آموزشی یا بازیهایی برای آشنایی با آچارعنصرا؛ یا نمادهایی با این دستهبندی چاربخشی که در برنامهها، گروهها را با به کارگیری آنها دستهبندی و شناسایی کنیم. همچنین، برای نمونه، شاید بستهبندی خوراکیها یا کالاهای چیدمان خانه را، در یک فروشگاه بزرگ، بر پایه ویژگیهای رنگ و ریخت و بافت این چهار عنصر، سامان دهیم
آموزگار: آموزش در رشتههای گوناگون دانش و هنر و کارورزی را میتوانیم با این شیوه پیش ببریم، همچنین راهنمایی و رایزنی برای ساماندهی کار و پیشه یا روان و خودشناسی را
نیرودار: نیروهایی که در آفرینش هستند، مانند آب و باد و خاک و آتش، نمودی از بکارگیری این دسته بندی است؛ و نیز نیروهای مردمی که با این دستهبندی در زمینه های آگاهی، دارایی، توانایی و روانی کاراییشان را بازمیشناسیم
هنروار: پیشههایی که با هنر و روان و مردمان سروکار دارند نیز میتوانند از این دستهبندی بهره ببرند و نماد، نگاره، تندیس، نوا ،نمایش، داستان و سرودهها و بازیهای گوناگونی بر پایه آن بیافرینند
باد:
مردوموار
ریشهدار: این دستهبندی، پیشنهی پررنگ باستانی دارد و با بنِ خودآگاه یا ناخودآگاه مردمان، پیوندی ریشهای دارد
به ویژه در خاستگاه آن، که گویی در گسترهی ایرانشهر و یونان پررنگتر است
پُرشمار: بسیاری از مردم در کشورهای گوناگون،از کودک و جوان و میانسال و پیر، کم سواد و فرهیخته، شهری و روستایی، کمهوش و باهوش، میتوانند این دستهبندی بنیادی را، به اندازه و به فراخور ویژگی خودشان یا داستان زندگیشان، دریابند
نماددار: نماد یا نشان، هنرهای آگاهیبخش هستند که در آچارعنصرا از آنها به بهره گرفتهایم، همچنین تصویرنگاشت یا پیکتوگرام و دادهنگار یا اینفوگرافیک
دلبرآر: میتوانیم آچارعنصرا را در کنار اندیشه، با دلآگاهی هم دریابیم؛ چرا که، به سرشت و آفرینش ما بسیار نزدیک است. نمودارهای آن، به ویژه آنهایی که سازوارهتر هستند، مانند تپش جانافشان (چنبره یا توروس) یا آنهایی که خوشهوار و بازیگونه چیدهایم (مانند جامراد)، گویی از دل برآمدهاند که ناچار بر دل مینشینند؛ جانانه
*
دادهنگارههای همخوان
296 / 582
دوخال