جان رانا
هنر کارا
زیبایی ارزنده
آراستگی پُر نمود
بازی پر جنب و جوش
منش پیشوا
مردمان پیشرو
داستان برانگیزاننده
دمی گرم
سرزندگی درخشان
شیوه زندگی برجسته
خرمی پربار
خرسندی نمایان
دوست داشتن زیاد
مهمانی بزرگ
گوناگونی فراوان
چرخ راندن
مان دانا
جای یادگیری
ابزار آموزشی
زیرساخت پژوهشی
نگهداری دانسته ها
بایگانی داده ها
کانون دانش
خانه آرام
سرای گردهمایی
مهار پذیری
*
در بستر جویایی و آگاهی و دانش
با جان هنر بر همه گرمی دِه و رانِش
*
چرخی که به پویایی و رانِش بکِشانی
بگذار مهاری که به کاهش بنشانی
*
اگر در کوی بُنداری ز دانش، سر فرو آری
میان مردمان، والا بهایی پیش رو داری
*
هنگامی که پیوند میان مانِ دانا و جانِ رانا را بررسی میکردم،
یکی از برداشتهایم اینگونه بود
مان دانا: نگهداری آگاهی، کتاب
جان رانا، خو و منش مردمانِ درخشان و پیشرو، زندگی مردمان بزرگ و ویژه
تا اینکه امروز این نوشته را یافتم:
- تذکرة الولیاءرا در زمرۀ کتابهای ژانر بیوگرافی جای می¬دهد. امروز می¬دانیم که بیشترین خوانندگان داستان مایل به خواندن کتابهای زندگی¬نامه ای هستند. کاترین بلزی در آینده¬ای برای نقد می¬نویسد که « از میان 126 میلیون کتاب غیرداستانی که توسط ناشران بریتانیا در سال 2007 به فروش رسیده¬اند، زندگی نامه و خود زندگی¬نامه بزرگترین بخش بازار را تشکیل می-دهند(بلزی، 1397: 70). «زندگی نامه در جوامع معاصر غربی جایگاه ویژه¬ای دارد. جایگاه آن به عنوان «حقیقت» قدر و اعتباری را به نوشتن زندگی می¬بخشد که نمی¬توان آن را به داستان محض نسبت داد.(همانجا). تذکرة الولیاء حاوی روایت¬هایی زندگی¬نامه¬ای از زندگی نود و هفت عارف است که مطالعۀ رفتارها علایق و سلایق ایشان می¬تواند نقبی باشد به شناخت بخشی از رفتار هنجارگریزی که ایشان در مقابل صاحبان دین داشته¬اند.
چه ضرورت تاریخی باعث شد تذکرهالاولیاء نوشته شود و چرا باید امروز تذکرهالاولیاء را خواند/ دکتر مریم حسینی/ پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب
هرچند میتوانیم کتابهایی در دسته
داستانهای پرشور
روان برانگیز
را نیز در این دو جایگاه رو در روی این دادهنگار بیابیم
همچنین است
هنر چشمگیر روکش کتاب
*
در جاهای آموزشی (دبستان، دبیرستان، دانشگاه)
جانهای گرم و پرشور (جوانان و نوجوانان و کودکان)
نمود دیگری از این دوگانهی همتراز هستند
همین جاهای آموزشی، از نمایش
گوناگونی برنامهها و شادمانی پرشور و برانگیزاننده برای فراخوان بیشتر و دلانگیزی برجستهتر (برندینگ) بهره میبرند
مانند مهمانی سرافرازی در جشن پایان آموزش و کارزارهای ورزشی
و همین گونه است، بهره گیری از چهرههای سرشناس در گروه آموزشی و دانشجویان پیشین
*
یک نوشته (مانِ دانا)
با
هنری توانا و پیشبر (جانِ رانا)
دکتر سریانی و یوجین اسمیت
*
گردش در آخشیآباد
اندوه خانم ماندانا
در آخشیآباد در بوستانی نشسته بودم
این بوستان، چسبیده بود به خردستان ماندانا
آن سو، کنار چمنها، صندلیهای فراوان بود و بلندگوها و جایگاه سخنرانی
بر پارچههای بزرگی نوشته بودند؛ جشن روز همترازی
نخست، سخنرانی خانم ماندانا بود، روپوش یکدست قهوهای با تاجی همرنگ آن پوشیده و خودنویس آبی در دست داشت.
داستانش را با روزگار اندوهش آغاز کرد؛
که خِرَدستان را ساخته بود؛ با گنجینه نوشتهها، آموزشگاهها، آزمایشگاه و پژوهشگاه و سراهای هماندیشی و اتاقهایی برای استادان فرهیخته که پیر و ستون دانش بودند.
ولی تا سالها پس از آن، سردی اندوه، او و خِرَدستانش را فسرده بود.
تا اینکه روزی، جوان هنرمند پرآوازه و جسوری به نام راناجان، سبزپوش و چراغ در دست، ساختار آرام خِردستانش را با نمایشی بداهه و هماهنگ نشده، به بازی گرفته و داستان این کارش در همه جا پیچیده بود و پس از آن، این بوستان شده بود جای گردهمایی جوانان پرشور و رنگارنگی که از همه جامیآمدند تا داستان زندگیشان را برای یکدیگر نمایش دهند
آن روزِ آمدنِ راناجان، آغازِ پایانِ اندوه ماندانا و خردستانش بود.
که جشن میگرفتند، رنگی میپوشیدند، بازی میکردند و کلاه بر آسمان میپراندند.
بهای برگزاری این جشن هم از فروش داستان زندگیهای پرشور این و آن فراهم میشد.
دادهنگار همخوان
454 / 459