تا فروتن رو به یکتای میانه میکند
خو و کردارش به نیکِ پاک خانه میکند
سرکش ار هر سو ز کانون یگانه دَرگریخت
بند مهر یاورش شاید که پاره میکند
در این نگاره، از یک سو، به نمایش چهارعنصر در چهار سوی نگاره، با چهار رنگ، پرداختهام
و واژگان درخور هر یک را در کنارش به رنگ خودش آوردهام
این واژگان اگر به کانون نزدیک باشند، شایسته
و اگر از کانون دور باشند، از همان دست ولی ناشایست مینمایند
از این رو، از سوی دیگر؛
با رنگ های نارنجی و آبی گمرنگتر؛ آتش و آب را بار دیگر نشان دادهام
که آتش از کانون رو به بیرون
و آب به سوی کانون میرود
(دادهنگاره های 5 و 6)
و در اینجا، کانون، یک یا الف است
با این کار نشان داده ام که
آتش نماد زیاده روی در آن عنصر است که واژگان ناشایست را مینماید
و آب، نماد کاستن از آن زیاده روی و نزدیک شدن به میانه روی است که واژگان شایسته را درخور است
*
سرکار خانم فائزه کثیر این نوشته را درباره امپدوکلس برایم فرستادند
که این بخش آن مرا به یاد این داده نگار انداخت
از منظر امپدوکلس ، عشق نیروی جاذبهای است که عناصر مختلف را با هم در ترکیبی متناسب به هم پیوند میدهد و از دیگر سو نفرت ، نیرویی است که عناصر مختلف را از هم دور میکند و عناصر مشابه به یکدیگر نزدیک میشوند.
امپدوکلس و نگارهی چهارعنصر
داده نگار همخوان
153 / 240 / 354 / 355
وحدان شهری
بسیار نیکو
به قول مولانا
جان های بسته ...
در هوای عشق حق، رقصان شوند
همچون قرص بدر، بی نقصان شوند