این دادهنگار را در پی این پیامهای آقای دکتر مهران آذران فراهم کردم:
"در ادبيات ودائي عدد ١٠٠ . براي نمايش اين حالت بكار مي رود
دو صفر، پُري نسبي و مطلق را نمايش داده و
. عدد يك، وحد و يگانگي آنها را نشان مي دهد
كسي كه روشنبين شده باشد و به مطلق پيوسته باشد، آن موقع هست كه از همه جنبههاي نسبي لذت كامل رو ميبرد
يعني از ١٠٠ ٪ مطلق و هم از ١٠٠٪ نسبي = ٢٠٠٪ بهره ميبرد"
يك شخص روشنبين وقتي سوار ماشين مرسدس بنز ميشود، بيشتر لذت ميبرد از يك شخص عادي
...
یعنی دو بهشت را داراست
آیه 46 سوره الرحمن
آیه 50 سوره الرحمن
آیه 52 سوره الرحمن
...
هم از اينكه در مطلق به سر ميبرد لذت كامل ميبرد و هم ١٠٠٪ از امكانات نسبي زندگي
*
در این باره برایشان نوشتم
هم بهره میبرد و هم آگاه و خرسند است که بهره میبرد
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
سعدی؛ مواعظ؛ غزلیات؛ غزل شماره 13
...
*
ادامه پیام دکتر آذران
"بخاطر اينكه نفسي كه پالايش يافته و به صفر رسيده ديگر چيزي از خود ندارد و بجز خدا نبيند و فقط ستايش
خدا باقي ميماند
براي من عدد ١ يا واحد و آگاهي وحدت است؛ يعني يكي شدن و حل شدن در خالق و درجهاي بالاتر از آگاهي الهي.
اگر بصورت بردار در بياريم شايد صفر، يك طرف بردار و يك، آن طرف قرار بگيره؛ با يك فلش از صفر به سمت يك
يا صفر در وسط و يك در دو طرف بردار
درواقع بجاي بينهايت منفي و مثبت ميشود همان يك
(نگاه کنید به دادهنگار 239)
اين بردار X:
كه بردار معنوي و عرفاني و خودشناسي و خداشناسي ميتواند باشد
از طرف ديگه ميتوانيم در بردار Y:
نشانه بعد مادي و دنياي نسبي ما باشد كه ان هم از صفر در وسط هست و تا بينهايت ادامه دارد
اگر انسان بخواهد به ١٠٠ برسد بايد در هر در بعد عمل كند
بعضي اديان و مذاهب ميگويند بايد از ماديات دست بكشي و بعد بعد معنوي توسعه پيدا ميكنه؛ كه بنظر من اشتباه هست چون انسان دو بعدي آفريده شده و اگر قرار بود يك بعدي معنوي بمونه، از بهشت حضرت ادم اخراج نميشد"
*
ولی چون از نگاه کارکرد شمارهها، نتوانستم 100 را بگنجانم؛ یک صدم را جایگزین کردم
01 * 01 = 001
و به گمانم برداشت گویاتری با نگاه خودکوچکبینی در برابر یگانهی بیهمتا دریافت کردم؛
دیدگاهی که کم وبیش در سرودههای بزرگان نیز مییابیم.
بنابراین این داده نگار را شاید اینگونه بخوانیم؛
ما هیچیم و امید داریم به یک برسیم؛ با انباشتی از ریزبینی یکصدم
کِی بینش من با مَنِشم یکی بگردد؟
یا با پیِ ارزش، کُنشم یکی بگردد؟
من هیچم و در یگانهی گیتی و مینو
صد ریزهی از یک صدمم، یکی بگردد
*
به گمان، پرُ شود از صد، اگر از پا به سرم
همه از هیچ، فراتر ز یکم، کِی بِپَرَم
***
حضرت محمد (ص) مىفرماید:
ما عرفناک حق معرفتک، و ما عبدناک حق عبادتک :
ما تو را چنانکه حق معرفتت مى باشد نشناختیم ، و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش نکردیم
*
رَبَّنَا آتِنَا فِیالدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِیالآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
آیه 201 سوره بقره
*
دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت
یک موی نداست و بسی موی شکافت
گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذرهای راه نیافت
ابوسعید ابوالخیر،رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران، رباعی شماره 165؛ گنجور
*
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 437
*
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
...
هزار نکته باریکتراز مو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
...
مدار نقطهی بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یکدانه جوهری داند
حافظ، غزلیات، غزل شماره177؛ گنجور
*
نتوان وصف تو گفتن، که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن، که تو در وهم نیایی
سنایی، دیوان اشعار، قصاید و قطعات، شماره 206
*
گردش در آخشیآباد
آزمونِ "گُم"
آزمونِ "گُم" ، پر بینندهترین برنامه آخشیآباد است
هرچند، کسانی هستند که این آزمون را در تنهایی سپری میکنند؛ بی آنکه کسی آنها را ببیند یا دیگر کسانی که تنها چند تن از نزدیکانشان را به دیدار میخوانند.
زمینِ این آزمون، از 100 چهارخانهی 10 در 10 درست شده؛ که درون آنها چراغهایی دارد و اگر هر خواست آزمون را درست انجام دهند، آن چراغ روشن میشود
بنابراین، هر خانه که روشن شود، یکصدم پیشروی است
یک کنج این زمین صفر آغاز است و کُنجِ روبروی آن، یکِ پایانی،
این آزمون را دو گروه برگزار میکنند،؛ گروه گیتی و گروه مینو
که نام "گُم" هم با سرواژه این دو گروه پیوندی دارد
و "گُمار" به کسی میگویند که خود را درین آزمون گمارده
گُمار باید ده گام بزرگ برای هر گروه بردارد؛ کاری ارزنده به خواست گروه گیتی انجام دهد یا پرسشی درباره منِش خودش از سوی گروه مینو پاسخ گوید
اگر کاری که انجام دهد، ده پرسش نیز دربارهاش از او میپرسند
و اگر پرسشی پاسخ گوید، ده کار نیز بر پایه آن باید انجام دهد
اینگونه است که هر چراغ، یک بار روشن و بار دیگر روشنتر میشود
تا امروز کسی صد خانه را، دو بار، پر نکرده که به یکِ پایانی برسد
مردم آخشیآباد باور دارند، هرکه به یکِ پایانی برسد، در آن همه تابش، گُم میشود
و از جهان آخشیآباد به جهانِ تابانتاب میرود
*
داده نگار همخوان
44 / 158 / 637