هنگامی که دوست گرامی ام، مهندس وحدان شهری، این نوشته زیر را برایم فرستاد
به یاد همین داده نگار افتادم که دیربازی بود ساخته ولی اینجا نیاورده بودم
هرچند آنچه من آوردهام، پسوند "انمان" دارد و چیز دیگری است
*
پیامهای وحدان:
1)
جالب است که مان. از ریشه فعل، اسم معنی میسازد: زایمان ، سازمان .
از مصدر (بدون نون البته)، اسم ذات میسازد: ساختمان .
در ضمیر شخصی متصل اول شخص جمع :در حالت اضافی (ملکی ): کتابمان . ب - در حالت مفعولی : گفتمان
با اینها میشه چندین دستهبندی چارعنصری ساخت
*
2)
از فرهنگ واژگان دخو:
“مان (خانه ، مسکن ) پارسی باستان ، مانیا (خانه ، سرای ). در پهلوی به جای نمانه اوستایی کلمه ٔ مان (خانه ) را به کار برده اند. مانیشن ، مانیشت (منزل )، مانپان ، مانیستن ، مانیشتن (منزل کردن ). و «ماندن » فارسی نیز ازهمین ریشه است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
که چون او بدین جای مهمان رسد
بدین بینوا میهن ومان رسد...
فردوسی .
که شاه جهان است مهمان تو
بدین بینوا میهن و مان تو.
فردوسی .
همه پادشاهید برمان خویش
نگهبان مرز و نگهبان کیش .
فردوسی .
تا در این باغ و در این خان و در این مان منند
دارم اندرسرشان سبز کشیده سلبی .
منوچهری .
چو آمد برمیهن و مان خویش
ببردش به صد لابه مهمان خویش .
اسدی .”
وحدان
درودها
سپاس فراوان
وحدان شهری
گویی واژه ی “مان” نه تنها به خودی خود، حتی در مواردی که به عنوان اضافه ملکی مثل کتابمان (اشاره به مالکیتی دارد)؛ آنجا که اسم ذات میسازد مثل ساختمان (اشاره به ذات و ریشه)؛ وقتی اسم معنی میسازد مثل سازمان (آنجا که هویت ساز است)؛ در دسته ی خاک دیده میشود؛ و اینجاست که شاید بتوان گفت که “مان” یکی از ناب ترین واژه هاست.