معنای ساده قبض و بسط، حالت درونی سالک است در لحظه؛ اگر شاد باشد و گشاده, بسط  است و اگر تلخ و گرفته باشد, قبض است. اما «وقت» در نظر عرفا, لحظه‌ای است که آدمی در آن لحظه به سر می‌برد و به همین دلیل آن را به شمشیر تشبیه می کرده‌اند. همان‌گونه که شمشیر اشیا را به دو نیم می‌کند, وقت نیز ماقبل و مابعد خود را به دو نیم می‌کند؛ نیمی از گذشته و نیمی که هنوز نیامده است و وقت در آن میان, همان لحظه است و حالتی که آدمی در آن لحظه قرار دارد. در باب معنا و چگونگی این حالات, عارفان سخن‌ها گفته‌اند. از جمله در باب قبض و بسط که از اساسی ترین مفاهیم صوفیه است.
از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی
تاملی در قبض و بسط عارفانه


*
نقلست که شیخ بوسعید و شیخ ابوالحسن خواستند که بسط آن یک بدین درآید و قبض این یک بدان شود یکدیگر را در برگرفتند هر دو صفت نقل افتاد شیخ بوسعید آن شب تا روز سر بزانو نهاده بود و می‌گفت و می‌گریست و شیخ ابوالحسن همه شب نعره همی زد و رقص همی کرد چون روز شد شیخ ابوالحسن بازآمد و گفت: ای شیخ اندوه به من باز ده که مارا با آن اندوه خود خوشتر است
برگرفته از تذکره‌الاولیا، ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی، شماره 15/ گنجور

*

قبض و بسط از مسائل محوری نزد اهل معرفت و عرفان است که در موارد مختلف به کار می‌برند:
در مسائل هستی‌شناسی می‌گویند:
جریان آفرینش بر اساس قبض و بسط است که هستی ابتدا در حالت قبض بوده، سپس بسط پیدا کرده است.

 

 چنان‌که در نهایت نیز پس از بسط دوباره، قبض پیدا می‌شود بعد از آن بسط صورت می‌گیرد. اهل معرفت جهان هستی را دائماً در حال قبض و بسط می‌دانند و لفظ جهان را نیز که به معنای جهش و جهیدن است گواه بر آن می‌شمارند.

 

 در مورد انسان نیز می‌گویند:
قلب که قطب و محور وجود انسان است به این جهت قلب گفته شده که دائماً در تقلب است و مانند قلب ظاهری(عضو صنوبری) دائماً در قبض و بسط است.

 


اما در پاسخ این پرسش که آیا رفتار و افعال عارف می‌تواند بر حالت قبض یا بسط او تأثیر بگذارد؟
باید گفت؛ بدون تردید عارف و هر انسان دیگری، رفتار و اعمال او در حالات روحی او اثر می‌گذارد؛ البته باید در نظر داشت که این‌گونه نیست، هر قبضی به عنوان مجازات باشد، بلکه گاهی قبض به عنوان زمینه و مقدمه بسط و تکامل بر عارف عارض شود. به عبارت دیگر، همان‌گونه که در جریان آفرینش قبض مقدم بر بسط است، در مسائل روحی نیز قبض مقدم بر بسط است. به بیان برخی از اهل معرفت:«انسان به حکم‌ «وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً» دارای احوال گوناگون است که به پیش آمد تجلیات اسماء و صفات الهی قبض‌ و بسط و اختلاف اسفار برای اشخاص پیش می‌آید».

 

 نکته جالب این‌که می‌گویند:گاهی امری؛ مانند حزن و اندوه ظاهرش قبض است، ولی باطن آن بسط است.
از ویکی پرسش
رابطه رفتار عارف و قبض و بسط



*
امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه اشاره به نكته مهمى درباره حقيقت فقر و غنا كرده، مى فرمايد:
«غنا و فقر آن گاه آشكار مى شود كه اعمال (انسان ها) بر خدا عرضه شود»; (الْغِنَى وَالْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللّهِ).

حقيقت غنا، بى‌نيازى و حقيقت فقر، نيازمندى است
ولى مى دانيم كه اين دو عنوان گاه جنبه مادى دارد و گاه جنبه معنوى.
جنبه مادى آن نيز شاخه هايى دارد: غنا ازنظر مال و ثروت، غنا ازنظر مقام و جاه و جلال و غنا ازنظر علوم و دانش هاى مادى. تمام اين انواع غناى مادى، زودگذر و زوال پذير و ناپايدار است. گاه يك شب انسان مى‌خوابد در حالى كه صاحب مال و مقام و علم و دانش و سلامت جسم است اى بسا صبح بيدار شود در حالى كه تمام آن‌ها را از دست داده است و به فرض كه در زمان حيات انسان اين سرمايه هاى مادى موجود باشد در پايان عمر از همه آن ها جدا مى‌شود و همچون ساير افراد به خاك سپرده خواهد شد بى آن كه تفاوتى ميان او و فقرا باشد. همگى يك كفن را با خود از اين دنيا به گور مى‌برند.
ولى غناى معنوى كه آن هم شاخه‌هاى متعدد دارد امرى است پايدار كه در دنيا و برزخ و آخرت با اوست. غنا ازنظر علم و عرفان، غنا ازنظر صفات برجسته انسانى و غنا ازنظر كارهاى خير و خدمات بشرى كه آثار همه اين ها در قيامت آشكار مى‌گردد.
برگرفته از موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت (ع)

 ترجمه و شرح حکمت 452 نهج‌البلاغه؛ فقر و غنای حقیقی


داده‌نگار همخوان
50 80 / 130 574

 
فقر 
 
بسط 
 
قبض 
 
عنا 
 
وقت 
 
واژه  عرفان