در اینجا همانندی های میان اندام درخت و انسان و چارتاقی و میوه و کره زمین، با دسته بندی چهارعنصری را نمایش داده ایم
باد
در معماری، گردی گنبد یا تاق که نام دیگر آن آسمانه است را با باد همخوان دیده ام
در درخت، تاج سرسبز آن را
در اندام آدمی، سر و کله را که گرد است و پندارهای گوناگون و ارتباط گسترده با مردمان در آن شکل میگیرد
و در میوه، پوست آن و در کره زمین، اتمسفر را
خاک
در معماری، پی و پایه را که اساس و بنیاد ایستایی است و در چارتاقی چهار پایه است
در درخت، تنه را که بی برگ و تنومند است
در اندام آدمی، تنه را که چهار گوش مینماید و اندام داخلی اساسی در آن است
در میوه، پوسته سخت هسته و در کره زمین بخش سخت آن یعنی جبه را با خاک همانندتر دیده ام
آتش
در معماری چارتاقی، تبدیل چهارگوش پایه به دایره، که گسترش می یابد و همچنین از تیرهای اصلی به فرعی تر
در درخت، شاخه شاخه شدن از تنه تا سربرگ ها و ریشه ها
در اندام آدمی، دست و پا و شاخه شاخه شدن آنها در انگشتان
در میوه، مغز هسته و در کره زمین، هسته ی گداخته ای آن و فشارهای درونی که برآمدگی کوه ها را پدید می آورد را با آتش همخوان تر دیده ام
آب
در معماری، دسته دسته گرد آمدن و انتقال نیروهای گرانش از گنبد تا پایه یا از تیرهای فرعی تر به اصلی
در درخت، دسته دسته یکی شدن شاخ ها از سربرگ ها و ریشه ها به تنه
در اندام آدمی، شاید دستگاه تناسلی
و در میوه، گوشت آبدار آن و در کره زمین آبها و اقیانوس را با آب هماهنگ تر دیده ام
*
گردش در آخشیآباد
رَنگستان
بوستانِ رَنگستان، یکی از پربازدیدترین جاهای آخشیآباد است.
در آنجا، هر چیزی را برپایه رنگبندی چهاربخشی آخشیگان (باد و خاک، آتش و آب) میبینید؛
درخت، سازهی چهارتاقی، آدمها، میوه و گویِ زمین.
بادرنگ؛ خانواده رنگ سبز روشن تا فیروزهای:
سَر و کله آدمها که در آسمانِ اندیشه و پیوندها، همه جا میرود و همه چیز را در خود میپرورد.
گنبدِ چهارتاقی که آن را آسمانه هم مینامند.
تاج یا کاکل درخت که نرمتر است و گوناگونی رنگ برگها و شکوفه و میوه را در گردش زمان به خود میبیند.
پوستِ میوه، که هم در خشکی و تری و هم در گرمی و سردی، میانه است
هوای دورادور گویِ زمین
خاکرنگ؛ خانوادهی خاکستری تا سرخ تیره و قهوه:
چارچوب تنِ آدمها که چون کارخانهای در روند یکنواخت خود در کار است.
تنه درخت، که خشک و سترگ، پیوندگاه شاخسار و ریشههاست.
چوب خشکِ هستهی میوه که نگهبان و نگهدارِ پایداری برای آیندهی بازرویش است. بخشِ سختِ گویِ زمین که از فشار درونیاش گاه برجسته گشته و کوهها را برآورده.
آتشرنگ؛ خانوادهی زرد و نارنجی تا سرخِ درخشان:
دست و پای پویای آدمها همچون شاخسار درختان از تن برآمده و انگشتِ شاخهشاخه برآورده؛ دستان و شاخهها بر آسمان و پاها و ریشهها در خاک.
نیرو و توان کارگر و استادکار، ساختمایه را بر هم میچیند تا چهار پایهی چارتاقی را به هشت و شانزده بخش گوشهسازی کند و به پاکار گنبد رساند.
مغز هسته که گرمترین بخش میوه است؛ چون بادامک درون هسته زردآلو
هسته زمین که گداخته است و از نیروی آن، کوهها برآمدهاند.
آبرنگ؛ خانواده آبی تا بنفش:
دستگاه آمیزش، که گرایش به نزدیکی و درهم آمیختن دارد و نوزاد را در آب زهدانِ بانوان جای میدهد.
گودیهای میان شاخههای درخت و آوندهای درون آن.
فرو آمدن نیروهای همگرا از گنبد به پایهها و پی تا زمین.
آبِ رود و دریا در گودی درهها، میان برآمدگیهای زمین و یا آنچه در فرسایش کاویده یا رخنه کرده.
بخش آبدار میوه، میان پوست و هستهی سخت.
*
داده نگاره های همخوان
6 / 8 / 9 / 89 / 364