نگر در روان آبی از لولهای
چو نیروی کارای تن زندهای
یکی دست و انگشت، بر آن گذاشت
جهشهای آن را دگرگون بداشت
گر آرام دستی بر آن مینهاد
همی آبِ پربارِ افتان بداد
ولی چون همان را به تنگ آوَرد
جهشهای افشان ازآن میپَرَد
بدانجا رسد تنگیِ نازکش
که پوشِ چو ابری برآرد سرش
چنین هست رفتار در زندگی
به نوآوری و به بالندگی
اگر تنگ گیری چو پرهیزگار
فراوان گشاید تو را روزگار
همان کس که خوددارِ ارزش نبود
بدان بختِ افشان به روزش نبود
هنر را به ارزش چو بسته کنی
چه نوآوریها که رَسته کنی
چو بندی میان را به تَنگِ کَمَر
گشاید فراخی به سینه و بَر
یگانهپرستی یکی تار بست
فراتر ز هر دو جهانش برست
*
داده نگار همخوان
129 / 411 / 573 / 583