نموداری برای این گفتار فراهم کرده ام
رنگهایی که در نوشته آورده ام؛ گویای دسته بندی خاک و باد است که در نمودار دیده میشود
سؤالى تحت این عنوان مطرح شد که رابطه تضادّ دیالکتیکى با تناقضى که در منطق صورى مطرح مىشود چیست؟ آیا تفاوتى بین این دو وجود دارد یا نه؟ در پاسخ به این سؤال این گونه مىشود سخن گفت که در منطق قدیم اشیا و پدیدهها عموماً جدا از حرکت و تحوّلى که ذاتى آنها است، در نظر گرفته مىشدند و بدون این که توجه کنند جوهرى براى آنها است، مورد بررسى قرار مىگرفتند. بررسى منطق صورى از جهان خارج در شرایط سکونِ پدیدهها صورت مىگرفت. در چنین شرایطى و با چنین پیش فرضى بود که گفته مىشد الف مساوى با الف است. یعنى A برابر است با A و یا هر شىء برابر با خودش است و جز خودش نیست؛ یعنى با Bمخالف است. A در عین حال که نمىتواند مخالف با B نباشد و در عین حال Bباشد. تفاوت اساسى منطق دیالکتیک با منطق صورى در همین نکته نهفته است. یعنى منطق دیالکتیک اشیا و پدیدهها را با تمام پیچیدگى هایش و با تمام بُغرنج هایى که در طى حرکت و تغییر دچار آن مىشوند، مورد بررسى قرار مىدهد. این اساسى ترین اختلافى است که در بررسى منطق صورى با منطق دیالکتیک به چشم مىخورد. وقتى که ما شیئى را در حالت تغییر دائمى و بىوقفه بررسى مىکنیم با آنگاه که قضیهاى در منطق صورى مطرح مىشود که Aبرابر با Aاست و مُطابق این قضیه خاصیّت کلى هستى خارج از ذهن را دارد که هیچ شیئى در طول زمان نمىتواند خودش باشد، تفاوت دارد. یعنى یک گربه در عین حال که گربه است، در حال تغییر و تحول نیز مىباشد. به یقین سخن معروف دموکریت که شناکردن یک انسان را در رودخانه بیان مىکرد [بیاد دارید.]وى مىگفت یک انسان دو بار نمىتواند در یک رودخانه شنا کند. چون آب تغییر کرده و آن انسان هم تغییر کرده است. وقتى که ما هر شیئى را در عین حال که خودش است تشخیص مىدهیم، یعنى همان شىء اول مىشناسیم، در همان زمان در حال تغییر و تحول نیز مىبینیم. این قضیه، تضادّى را که انعکاس همان تغییر در خارج است، در ذهن ما نیز منعکس مىکند. بر این منوال است که یک شىء در عین حالى که مىتواند خودش باشد در عین حال مىتواند جز خودش و جز همانى که هست نیز باشد. یعنى اشیا و پدیدهها را در حال تحوّل و تغییر بررسى مىکنیم. پس تناقض مورد بحث در منطق صورى که در حال سکون مطرح است کاملا قابل قبول ما مىباشد و در خصلت هایى از اشیا و پدیدهها که داراى ثبات هستند، قابل تبیین و قابل تأکید است و مورد قبول منطق دیالکتیک هم مىباشد و از آن استفاده نیز مىکند. اما اساس بررسى اشیا و پدیدهها در طى حرکت آنها و در طى تشخیص پیچیدگىها و تحولاتى است که در آنها پدید مىآید.
گفته های فرخ نگهدار
در مناظره ایدئولوژیک 1360