متن کامل | مناظره مصباح‌، نگهدار، سروش و طبری در سال ۱۳۶۰

جلسه سوم: تضاد
*
تضایف

(اصطلاح فلسفه )
 بودن دو چیز چنانکه تعقل یکی از آن دو جز بقیاس با دیگران ممکن نباشد.
*

با نگاه به این گفته‌ها، گمانم در دستگاه آچارعنصرا؛ تقابل میان دسته‌های روبروی هم، بیشتر به انقطاب سازگار، همساز و شاید تضایف نزدیک باشد تا ناسازگار یا ناهمساز یا تناقض

چیستی سردی و گرمی با هم شناخته میشوند؛ همچنین خشکی و تری

در این داده نگاره‌ها، می‌بنیم که چگونه واژه‌های روبروی هم در یک دستگاه همساز با هم خوانده می‌شوند
293  / 554

 

نمونه‌هایی که گمان می‌کنم از همسازی دسته‌بندی‌های روبروی هم باشد

پس از آنکه به اندیشه در آمد
از آن کار خودش را پیش آورد

به اندیشه فرو آمد چو داور
که کارش در چه سو بود و چه باور

درون چهاردیواری بیاسود
دل و دستش چه آزاد و رها بود

درختی با تنه در خاک اِستاد

سرِ شاخه به گردش کرده در باد

 


من از روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم های جهان هیچ اثر می نکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
سعدی

*

و با نگاه به دیدگاه زیر، شاید بتوانیم پیوند دسته های روبروی هم را در آچارعنصرا، تزاحم بنامیم


دیدگاه مصباح یزدی در همان مناظره درباره تضاد و تزاحم:

در فلسفه به دو موجود ـ اعم از دو شىء مستقل و یا دو صفت براى یک شىء ـ که با هم نمى‌سازند و یا فرض مى‌شود که با هم نمى‌سازند، «ضدّیْن» مى‌گویند. معمولاً به دو صفت یک شىء که با هم نمى‌سازند نیز، «ضدین» مى‌گویند چون جمع آنها محال است. اصطلاح معروف «اجتماع ضدین محال است» ناظر به این معنا است. و گاهى به دو شیئى که با هم سازش ندارند و یکى سعى دارد اثر دیگرى را از بین ببرد و یا سعى مى‌کند دیگرى را به طور کلى نابود سازد ـ که نتیجه این تأثیر و تأثر گاهى یک تعادل ناپایدار است و یک حالت تعادل نسبى را بوجود مى‌آورد و با هم مى‌سازند «تزاحم» مى‌گویند. یعنى دو شىء هستند که در کنار هم قرار مى‌گیرند ـ نه در یک نقطه ـ و روى هم اثر مى‌گذارند. این معنا را «تزاحم» و گاهى هم به اصطلاح عام، «تضاد» مى‌گویند که این نوع تضاد، محال نیست. اجتماع ضدین آنگاه محال است که اجتماع دو صفت ناسازگار در شىء واحد باشد.

اگر کسى بخواهد به دلخواه خود اصطلاح وضع کند ما حرفى نداریم. ولى مفهوم تضاد همان ناسازگارى است و از نظر ما تضاد بین دو صفتى است که قابل اجتماع نیستند و در فرض این که قابل اجتماع نیستند، تعریف مى‌شوند. پس اجتماع ضدّین محال است. اما آن دو شیئى که بر روى یکدیگر تأثیر مى‌گذارند و یا اثر یکدیگر را خنثى مى‌کنند و یا گاهى یکى به تغییر شکل و یا هر دو به تغییر شکل تن مى‌دهند و یا یک حالت تعادلى بوجود مى‌آید و هر دو در کنار هم با هم زندگى مى‌کنند و هر کدام تأثیر دیگرى را خنثى مى‌کنند، «متزاحم» مى‌گوییم. این اصطلاح مخصوص فلسفه اسلامى است و دلیل آن هم روشن است چون فرض کردیم که آن دو با هم نمى‌سازند.

داده نگار 567