چون یکِ تابان به کانون گران پایا نِشست
گرایش‌ها چکید و اندرونِ آ نِشست
ز تابش هیچ پویایی شتابان تر نبود
پس همه گردش به گردِ آن دلِ آرا  نِشست

*

گویی آن حالی که در وحی پیمبر گفته اند
گونه اش در هم کشیده، بار سنگین دیده اند
یاد کردم دانش نسبیت و بَس نور در او دیده ام
حجم تن اندک شد و جرمِ گران بخشیده اند


گویا در نسبیت اینشتین:
هنگامی که پدیده ای به سرعت نور نزدیک میشود
جرم آن افزایش می یابد
حجم آن کاهش

حالت پیامبر هنگام وحی (شهر جواب)

 نکته اول این است که وحی گاهی بی واسطه وگاهی با واسطه بوده است. دربارة فرق وحی بی‌واسطه و با واسطه باید گفت: این حدیث نورانی رسول خدا(ص) پاسخ روشن بدین پرسش است :
«أحیاناً یأتینی مثل صلصلة الجرس وهو أشدّه علیّ فیفصم عنّی وقد وعیت ما قال، وأحیاناً یتمثّل لی الملک رجلاً فیکلّمنی فأعی ما یقول؛ گاهی وحی مثل صدای زنگ بر من فرود می‌آمد و حالتی سخت به من دست می‌داد و احساس سنگینی می‌کردم. وقتی آنچه القا می‌شد، دریافت می‌کردم، آن گاه آن صدا قطع می‌شد، گاهی فرشته به صورت مردی برای من نمودار می‌شد و با من سخن می‌گفت، آنچه او می‌گفت من دریافت می‌کردم».

حالت پیامبر هنگام وحی (راستخون)
از علی (علیه‌السلام) نیز نقل شده هنگامی که سوره‌ی مائده بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، حضرت بر قاطر سوار بود و وحی چنان بر حضرت ثقیل بود و [فشار آورد] که قاطر ایستاد و شکمش به پایین کشیده شد و حال اغما بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عارض شد». 
همچنین در روایت مربوط به آغاز وحی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا آمده است که پس از وحی و رفتن فرشته به عالم بالا و پایین آمدن حضرت از کوه، از درک عظمت جلال الهی حال حضرت دچار غشیه شد. 
با توجه به احادیثی که حال اغما را بیان کرده‌اند، غشیه و اغما می‌تواند یک حالت باشد
.

احساس فشار روحی و خستگی

از جمله حالت‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام دریافت وحی، احساس فشار شدید، کوفتگی و عرق کردن بوده است؛ چنان که فرموده‌اند: «أحیانا یأتینی مثل صلصلة الجرس و هو أشده علی فیفصم عنی ...»:  گاهی مانند صدای زنگ می‌آید و این شدیدترین حالت وحی بر من است که توان مرا می‌گیرد [چیزی در حد جداشدن جان و روح] ... . گزارش عایشه نیز مؤید همین نقل است: «و لقد رأیته ینزل علیه فی الیوم الشدید البرد، فیفصم عنه و إن جبینه لیتفصد عرقا»:  در یک روز بسیار سرد بر آن حضرت وحی نازل شد؛ پس از قطع وحی، عرق از پیشانی حضرت جاری بود.
نظر برخی مانند شیخ صدوق این است که این حالت فقط بر اثر نزول وحی مستقیم بوده است. ایشان نوشته: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گاه در میان اصحاب بود که اغما بر او عارض می‌شد و عرق می‌ریخت و وقتی خوب می‌شد، می‌فرمود: خدا چنین و چنان گفت و به فلان چیز امر کرد و از فلان چیز نهی کرد و بیشتر مخالفان ما می‌گویند: این [اتفاق] هنگام نزول جبرئیل (علیه‌السلام) بر حضرت عارض می‌شده است؛ ولی وقتی از امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی غشیه (مدهوشی یا غش کردن) عارض بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد آیا هنگام هبوط و نزول جبرئیل بوده است، حضرت فرمود: «لا، إن جبرئیل (علیه‌السلام) إذا أتی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) لم یدخل علیه حتی یستأذنه، فإذا دخل علیه قعد بین یدیه قعدة العبد و إنما ذلک عند مخاطبة الله عزوجل إیاه بغیر ترجمان و واسطه»: نه، هنگامی که جبرئیل خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آمد تا اجازه نمی‌گرفت بر حضرت وارد نمی‌شد و وقتی داخل می‌شد مانند بندگان در مقابل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نشست و فقط زمانی که خدا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بدون مترجم و واسطه مورد خطاب قرار می‌داد، این اتفاق می‌افتاد [و حضرت دچار غشوه می‌شد].
در برخی از روایات از این فشار روحی به «بُرَحاء وحی» یعنی شدت کوفتگی و تب وحی تعبیر شده است؛ چنان که نوشته‌اند: «و روی انه کان إذا نزل علیه الوحی کرب لذلک و یربد وجهه و نکس رأسه و نکس أصحابه رؤسهم منه و منه یقال: برحاء الوحی». 
همچنین در روایت آغاز وحی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا - به نقل عده‌ای - آمده است که پس از وحی و رفتن فرشته به عالم بالا و پایین رفتن حضرت از کوه، از مشاهده‌ی بزرگی شأن خدا دچار حالت تب و از پا افتادگی شد. 


 حالت پیامبر هنگام وحی (ویکی فقه)

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگام نزول وحی مستقیم، بر خود احساس سنگینی می‌کرد، و از شدت سنگینی که بر او وارد می‌شد بدنش داغ می‌شد، و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می‌گشت اگر بر شتری یا اسبی سوار بود، کمر حیوان خم می‌شد و به نزدیک زمین می‌رسید.
امام علی (ع) می‌فرماید: «موقعی که سوره مانده بر پیامبر نازل شد، ایشان بر استری به نام «شهبا» سوار بودند، وحی بر ایشان سنگینی کرد، به طوری که حیوان ایستاد و شکمش پایین آمد دیدم که نزدیک بود ناف او به زمین برسد، در آن حال پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خود رفت و دست خود را بر سر یکی ازصحابه نهاد»

 


 عباده ابن سامه میگوید: «هنگام نزول وحی گونه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درهم می‌کشید و رنگ او تغییر می کرد، در آن حال سر خود را فرو می‌افکند و صحابه نیز چنین می‌کردند»

 

 گاه می‌شد که زانوی پیامبر بر زانوی کسی بود، در آن حال وحی نازل می‌شد، آن شخص تحمل سنگینی زانوی پیامبر را نداشت.

 

داده نگار همخوان
444 445