آتش در خود، گرمی و نیرویی دارد که از بستر تراز خود را بالا بکشد
آب، سرد است و از خود نیرویی ندارد و به زیر بستر تراز کشیده میشود
همی برشد آتش، فرو آمد آب (فردوسی)
خاک یکنواخت است و نه بالا میرود و نه پایین؛ بسترِ تراز است؛ مانند نمایش مُردِگی در تپشنگار
باد در گردش است، همه جا میرود، بالا و پایین؛ مانند نمایش سرزندگی در تپشنگار
*
به گردش هوایی که سرزندگی است
به زیر و زبر، آبی و آتشی است
چو همواره آسودگی میکشی
رهِ یکنواختی پی مردگی است
*
سرودهی بالا را پس از دیدن این پیام در لینکداین آوردم
*
افت و خیزی که چو آب و آتش آید به میان
ز نشیبش به شتاب آید و خیزد چه فزان
هر تپش زندهی سازِ همگرا و واگراست
این دم و بازدم آرد دمِ سرزنده به جان
رهِ یکراست اگرچه تخت و کوتاهتر است
میوزد باد به کوه و دره جانانه پران
این سروده را پس از دیدن این آزمایش آوردم
همچنین نگاه کنید به
129
*
در پیامی در لینکدین
گودی یا کاو، به کاویدن و یادگیری و آموختن و برآمدگی یا کوژ، به پیروزی و دست یافتن و بردن مانند شده
زندگی نیز به این افت و خیز
*
دادهنگارههای همخوان
5 / 19 / 23 / 110 / 143 / 127 / 129 / 253 / 254