یکی رهبر به سردمداریِ کانونِ کشور
هِزاران رهبریِ از مَردُمون در جونِ کشور
همی بَرهمکنشهای مَنِش در تپش ما
سراپای درختِ همنوا، درمونِ کشور
..............یا بگو سامون کشور
*
این نموداری است که کشورداری را به سان درختی در آن دیدهام؛ که تنه و تاج آن در هماهنگی بالنده میشوند
اینگونه که
تنهی سخت و خشک آن، پایش و نگهداری سختگیرانه و چارچوبی بنیادها و زیرساختهاست، در ساختار کانونی و یکپارچهای که به پایتخت میرسد (خاک)
اینجا یک رهبر یا پیشوا یکپارچگی را فراهم میکند
و تاج یا کاکل سرسبز درخت، نمود سرزندگی در دگرگونیها و گوناگونی است؛ به نرمی سربرگها و گلها؛ در شیوه زندگی مردمان، در جایجای پیرامون و هر سوی بومی (باد)
اینجا رهبران بیشمار میان مردم، در هر دمی، شیوهی شایستهی زندگی را با هنر و منش خوشآیندشان، نو به نو، میپرورانند
تنه، شاخهشاخه و واگرا به سرسبزی کاکل میرسد
کاکل، دستهدسته و همگرا به پایهی تنه بازمیگردد
شاخهشاخه شدن را با نماد آتش، دو دویی دیدهام
دستهدسته شدن را با نماد آب، سهتایی انگاشتهام؛ زیرا، پیوند شناختی میان دو گونه را نیز میجوید
داده نگاره های 45 و 225
داده نگار همخوان
6 / 134 / 185 / 250 / 325 / 426 / 433 / 492