این نموداری پیشنهادی است با نمادی از درخت، برای بررسی جایگاه مردمان و سردمداران در کشورداری
سردمداران را در جایگاه تنه که خشکتر است نشاندهام
در نماد خاک
آنها بنمایههای کشور را در دست دارند
پاسداشت سرزمین و تندرستی و چارچوبها بر دوش آنهاست
آنها بیشتر درگیر دستورات خشک کانونی هستند که به کندی و دشواری تکان میخورد
و تلاش میکنند جایگاه خود را نیز بپایند
مردمان را در تاج سرزنده و سرسبز که نرمش بیشتری دارد میانگارم
در نماد باد
آنها در دگرگونی هستند، چون جوانهها و برگها و شکوفه و میوهها
سرزندهتر هستند
گوناگونی بیشتری در خود دارند
و دست آنها برای نوآوری بازتر است
آنها با شیوه زندگی در بومهای گوناگون در کشورداری رُخ مینمایند
این دو، در میانکُنش و بدهبستان هستند
و جایگاه ارزشی برابری دارند
در این نمودار، هیچیک بر دیگری چیره نیست
بلکه هر یک در جایگاه خود پررنگتر هستند
این رویکرد به من میآموزد که:
برای نوآوری، دگرگونی و سرزندگی، نمیتوان چندان از ساختار خشک سردمداران چیزی خواست
این هنر مردمان است که راهکارهای نو بیافرینند و شیوه زندگی را بپرورند
آنگاه تنه نیز از آنها خوراک میگیرد
مگر زمانی که نوآوریها بیرون از چارچوب تنه باشد
یا با آن رو در رو شود
که دیگر داستان درخت از یکپارچگی در میآید
و شاید برخی شاخهها یا همه درخت رو به خشکی گراید
برای نمونه، جریان بومگردی در کشور از سوی مردمی نوآور و پیشرو آغاز شد
و چون با ارزشهای پایهای سردمداران و گروههای گوناگون نیز سازگار بود، پا گرفت و گام هایی در شکوفایی برداشت
صد کوچهی بنبست درین شهر بدیدم
با گامِ هنر، از رهِ بگشوده رهیدم
*
کنشگران بیپروا؛ سوژه های آلن تورن / آشنایی با کتاب/ در پیامی از لینکدین
*
گردش در آخشیآباد
درختِ کشورداری
به گَردش میشُدم در آخشیآباد
میانِ کوچه باغی، نیمی آباد
بدیدم مردمانی من سرانجام
از آنِ خاندانی کشوری نام
به گِرد هم شده در این زمانه
تبر در دستِ یک تن در میانه
که آنجا یک درختی بار میداد
ولی بارِ خوشی از خود نمیزاد
یکی گفتا که این را ما نخواهیم
به جایش دارِ خوشباری بکاریم
ولی یک باغبان نرمخویی
در اندیشه، کنارِ نهر و جویی
بگفتا این تنه اکنون نشسته
بسی رنجِ زمان در خود ببسته
نشاید دوُر ریزیم این زمانها
به یک اُمیدِ دوُری دَر گمانها
اگر شاخی بیارم سازگارش
که بار خوش دهد با سازوارش
همینجا میزنم پیوند در پی
که ای بَس میوهها بینند در پی
بدین گفتارِ او همراه گشتند
و پیوندی نِکو بر پایه بستند
چنین، آنرا نه از بیخش بریدند
ولی بار نکو از او بچیدند
*
نواندیشان اگر بنیاد دانند
ره کشور به بومش مینشانند
411
داده نگارههای همخوان
4 / 134 / 325 / 411 / 433 / 478
V.SH
درود
اگر حاکمان بدانند که تاج حکومت و اجازه حکمرانی را از مردم گرفتنه اند و این تاج، تاج سروری نیست و تاج خدمت است؛ بدانند که خادم مردمند و بدون آنها وظیفه و نقش آنها هیچ است؛ نسبت به مردم و وظایفشان مسئولیت پذیر خواهند بود. مساله زمانی آغاز میشود که فرض و باور بر آن قرار گیرد که این تاج خدایی است؛ آنگاه است که مسئولیت، پاسخگویی و خدمت به محاق خواهد رفت.