هر واژه که دیدم که دلی در دلش آمد بر جان و دلم خوب و دل انگیز بیامد
گویی که دلآرام کنار دل من بود کین داده نگاری که دلآراست درآمد
*
در باد دلگشا، دَمِمان شاد و رها رَست
وین شور دل افروز، چو آتش بَرِ ما جَست
ای ناز دلربا، کششِ آب روانی
دلبند، به خاک و بُن و پی، ریشه ی ما بَست
*
با من صنما، دل یک دله کن
گر سر ننهم، آنگه گله کن
مجنون شده ام، از بهر خدا
زان زلف خوشت، یک سلسله کن
(مولانا)
داده نگار همخوان
20 / 24 / 193 / 392
وحدان
بسیار نیکو
گر ز آب وصل او این آتش دل کم کنم
من چو باد از خاک کوی او شوم عنبر عذار
انوری